مقدمه
یکی
از اهداف مورد نظر در خصوص نوشتن این مقاله، درک بهتر پایه و اساس نکات و تکنیکهای
موجود، جهت یاد گیری مکالمهی زبان خارجی/ انگلیسی میباشد. قصد و
نیت این نیست که نسبت به برتری این نکات مجاب شویم، بلکه، به هیچ وجه نباید مُهر برتری
بر روی این متُدها و تکنیکها زده شود. امید این است تا بدینوسیله، ایدههای تازه
ای بدست آوریم و با کمک آنها، متُدها و تکنیکهای خودمان را پیدا کرده تا در
یادگیری مکالمهٔ زبان خارجی / انگلیسی، از آنها
استفاده نماییم.
حقیقتی تلخ
در
برخی از کشورهای در حال توسعه، مسئولین ذیربط، یادگیری مکالمهٔ زبان خارجی را در آموزش دستور زبان
میدانند. در حالی که دستور زبان بحثی است کاملا جداگانه. در واقع، بر خلاف آنچه تا
به حال آموخته ایم، این مکالمه است که غیر مستقیم ما را با دستور زبان آشنا میکند.
اینک فرصتی پیش آمده تا توسط نکات ذیل، جهت یادگیری مکالمهٔ زبان، راهنمایی شویم. اگر در یادگیری مکالمه، مصمم هستیم، این نکات را با دقت مطالعه نماییم و از همه مهمتر، تا آنجا که در توانمان هست، به آنها عمل کنیم. خواندن تنها، به معلومات اضافه میکند، اما مکالمه…؟
ایجاد محیطی آرام
جهت
ایجاد محیطی آرام، سعی کنیم قبل از شروع مطالعه و یا انجام تمرینات مکالمهٔ زبان خارجی/ انگلیسی، ذهن خود را آرام
کنیم.گوش دادن به یک موزیک ملایم، میتواند به طور موقت راه خوبی برای
آرام کردن ذهن، از بین بردن افکار پریشان و استرس باشد. طبیعتاً این نوع افکار،
مانع تمرکز در یادگیری و جذب مطالب جدید میشود.
یک موزیک ملایم، متُد خوبی برای آرام کردن ذهن است، لیکن ممکن است برای همه مؤثر واقع نشود. بنابراین، اگر متُد خاص خود را داریم، از آن استفاده کنیم.به یاد داشته باشیم، هدف اصلی این است که بتوانیم به یک تمرکز نسبی دست پیدا کنیم. بنا بر این، سعی کنیم ذهنی آرام داشته باشیم.
نگران یادگیری نباشیم
اکثر زبان جویان، ترس از اشتباه کردن دارند. ترس از اینکه مبادا سایر افراد فکر کنند آنها کُند ذهن، کُودن و… هستند. آنها حتی از یک سؤال کردن ساده هم فرار میکنند، مبادا سؤالشان احمقانه و یا بچه گانه باشد.
کُلّ این باورها، اشتباه و زایده ذهن ما است. همهٔ ما روزی یادگیری را شروع کردیم و تا زنده هستیم، این روند ادامه خواهد داشت. پس به هنگام یادگیری مکالمهٔ زبان خارجی/ انگلیسی، نگرانی، ترس یا وحشت، نداشته باشیم.
اعتماد بین استاد و زبانجو
اعتماد
متقابل، بین استاد و زبان جو، از اهمیت فراوانی برخوردار است. اگر استاد از زبان
جو بخواهد تا در زمینه ای فعالیت بیشتری کند و یا تمرینی را انجام دهد، باید این
اعتماد را نسبت به زبان جو داشته باشد که تماماً، مو به مو انجام خواهد شد. از طرف
دیگر، زبان جو هم باید به تواناییها و قابلیتهای استاد در زمینه زبان، اعتماد کامل
داشته باشد.
تواناییها و قابلیتهای یک استاد خوب
الف – آگاهی از دیدگاه فرهنگی
زبان و فرهنگ به هم وابسته اند. درک فرهنگ یک کشور، کمک بسیاری در یادگیری زبان آن کشور میکند. پرنده ای را با دو بال تصور کنیم. یک بال فرهنگ و دیگری زبان. پرنده برای پرواز، به هر دو بال نیاز دارد!
ب – آگاهی از تلفظ صحیح لغات
تلفظ
لغات به این معنا نیست که لهجه خود را تغییر دهیم. بلکه لغات باید درست بیان شوند.
حال برای اینکه بتوانیم لغتی را درست بیان کنیم، نیاز به دانستن تکنیک تلفظ (enunciation)، داریم.
ج – آگاهی از تکنیک تلفظ
(enunciation)
برخی
لغات در زبان خارجی بسیار دشوار هستند. به همین دلیل نیاز داریم تا دقیقاً بدانیم
چگونه یک لغت را تلفظ کنیم.
قبل از اینکه ما سعی کنیم لغتی را تلفظ کنیم باید اول با صداهای حروف انگلیسی آشنا باشیم. برای بهتر صحبت کردن باید بیشتر شنید و صبور بود.
د – آگاهی به ضرب المثلها و اصطلاحات.
ﻫ – آگاهی به تکنیکهای مختلف برای بهبود بخشیدن به تواناییها.
و – آگاهی به دستور زبان.
همانطور که اشاره کردیم، بهترین راه برای یادگیری دستور زبان، مکالمه است. اما ما که زبان را به عنوان زبان دوم میخوانیم باید به طور جداگانه نیز به دستور زبان اهمیت دهیم اما همیشه باید به مکالمه اهمیت بیشتری داد. بنابراین، انرژی و وقت خود را صرف یادگیری دستور زبان نکنیم. دانشگاههای معتبر دنیا به مدیران آموزشی کشورهای در حال توسعه گوشزد میکنند: «به زبان جویان خود مکالمه یاد دهید نه دستور زبان. زیرا آنها پس از رسیدن به یک کشور انگلیسی زبان، خیلی راحت آزمونهای ورودی به دانشگاه را پاسخ داده وارد میشوند، ولی در مکالمه، با مشکل روبرو خواهند شد. در حالی که دلیل این آزمونها، سنجش مکالمه است نه دستور زبان.»
ز – نهایتاً، توانایی انتقال و تدریس مطالب فوق الذکر، (الف تا واو)، به زبان جو.
به خارجی/ انگلیسی، فکر کنیم
حتما از خود میپرسید، اگر من میتوانستم به زبان انگلیسی یا هر زبان دیگری فکر کنم،
دیگر نیازی به یاد گرفتن آن نبود! با پوزش فراوان، باید به اطلاع برسانیم، اینجاست
که شما در اشتباه هستید. زیرا اگر بتوانیم فقط یک لغت، به زبان خارجی فکر کنیم، در
حقیقت یک گام برای رسیدن به این هدف برداشته ایم.
برای مثال، زمانی که به اطراف مینگریم، اسامی تمام اشیاء، بطور ناخودآگاه در ذهنمان شکل میگیرد. طبیعی است که این شکل گیری، به زبان مادری خواهد بود.
هر گاه که به یک کتاب نگاه میکنیم، واژه کتاب در ذهنمان نقش
میبندد. اینک، این توانایی را داریم تا این عادت را تغییر داده، سعی کنیم واژهٔ «BOOK» را در ذهن خود ترسیم کنیم.
این
تکنیک را شروع کنیم و پس از اینکه یک یا دو لغت را در ذهن خود از فارسی به انگلیسی
تغییر داده، برآن مسلط شدیم، تدریجاً به لغات اضافه کنیم. اگر کمی همت به خرج دهیم
و بطور جدی این تکنیک را انجام داده، آن را ترک نکنیم، در دراز مدت متوجه خواهیم
شد که به آن زبان فکر میکنیم.
فکر کردن به زبان انگلیسی، به همین سادگی است.
خلاقیت
اگر فرد خلاقی هستیم، این بهترین موقعیت برای نشان دادن تواناییهایمان میباشد. و اگر هم خلاق نیستیم، بهترین موقعیت برای تمرین است.
مشکل دیگری که اغلب زبان جویان با آن مواجه هستند، به غیر از ترس، نبودن در محیط میباشد. با کمی خیال اندیشی و تصور، میتوانیم محیط مورد نظر را برای خودمان خلق کنیم.
توجه
اگر هدف، بهره بردن ۱۰۰٪ از راهنماییهای ذیل باشد، نه تنها باید خود را بطور فیزیکی درگیر زبان کنیم، بلکه باید بطور روانشناسانه هم با این مسئله برخورد نماییم. هدف این است تا محیطی که وجود خارجی ندارد را خلق کنیم، تا شاید به کمک آن حس، خود را در معرض یادگیری قرار دهیم.
در ضمن، خیلی مهم است که حداقل روزی یک ساعت، به غیر از ساعات کلاسی خود، وقف تمرین تکنیکهای مکالمهٔ زبان کنیم.
چند نکته برای ایجاد محیط مورد
نظر
۱ – یک یا چند پوستر خارجی به
دیوار اتاق آویزان کنیم، پوستر شهرها و یا بناهای سمبلیک، مانند برج ایفل، پل
معروف سان فران سیسکو (Golden Gate
Bridge)، ساختمان پیزا و…، برای اهداف ما مناسب است.
۲ – روزنامه، مجله و کتاب به زبان انگلیسی، خریداری کرده و سعی کنیم آنها را مطالعه کنیم، حتی اگر در ابتدا فقط یک خط یا یک پاراگراف باشد، پس از اینکه از مطالعه فارغ شدیم، آنها را مخصوصاً جایی قرار دهیم تا در نظرمان باشند.
۳ – از برنامههای انگلیسی زبان، مانند (ب. ب. سی.)، (سی. ان. ان.)، فیلمهای زبان اصلی بدون زیر نویس و…، استفاده کنیم، هدف این تکنیک این است تا با تلفظهای مختلف و سرعت نرمال مکالمه آشنا شویم،
اخطار
مواظب
فیلمهای زبان اصلی با زیر نویس فارسی یا انگلیسی با شیم. قبل از هر چیز، اگر تصمیم
به یادگیری مکالمهٔ زبان خارجی داریم، به هیچ وجه نباید به این زیرنویسها توجه یا
اتکا کنیم.
وقتی
این قبیل فیلمها را تماشا میکنیم، فقط به معلومات، تکنیکها و متدهایی که از قبل
آموخته ایم، اتکا کنیم و بس.
۴ – بیشتر گوش کنیم.
۵ – سعی کنیم سناریوهای کوتاه بنویسیم و بعد آنها را در ذهن خود به نمایش در آوریم. برای مثال، از تخیل خود استفاده کنیم و خود را در شرایط مختلف، در یکی از این کشورهای انگلیسی زبان تصور کنیم. سپس مشکلاتی که خود خلق کرده ایم و یا ممکن است بطور طبیعی بوجود بیاید را، با کمک معلومات، تکنیکها، متدها، راهنماییهای استاد و مهمتر از همه، غرایز شخصی خود، حل کنیم. یک نمونه از این سناریوها میتواند به این صورت آغاز شود:
«اگر من واقعاً در یکی از این کشورها زندگی میکردم و نیاز داشتم برای خرید بیرون بروم، کجا میرفتم؟»، «از چه شخصی سؤال میکردم یا کمک میخواستم؟»، «چگونه راه خود را به مقصد مورد نظر پیدا میکردم؟»، «چطور آدرس میپرسیدم؟»، «به چه صورت احتیاجات خود را توضیح میدادم؟»، «تا چه اندازه به قوانین اینجا آشنا هستم؟»، «چگونه باید به قوانین اینجا آشنا شوم؟»، «از کجا باید بدانم، از کدام محلهها باید دوری کرد، (چون در بعضی از ساعات آن محلهها امنیت ندارد)؟ » و…،
سیستم آمریکایی با سیستم بریتیش فرق میکند!
توجه
هرگاه زبان انگلیسی را به عنوان زبان دوم انتخاب کردیم، خوب است بدانیم که دو سیستم اصلی در رابطه با زبان وجود دارد. یکی سیستم آمریکایی و دیگری سیستم بریتیش. این دو سیستم شاید در نگاه اول شبیه باشند، اما اگر به دقت بنگریم، متوجه میشویم فرقهای بسیاری بین آنها میباشد، مانند تلفظها، اصطلاحات، ضرب المثلها، دیدگاههای فرهنگی و غیره…
بنابراین، پس از انتخاب زبان انگلیسی، بین این دو سیستم، یکی را انتخاب کنیم و تا زمانی که به اندازه کافی تسلط پیدا نکرده ایم، آن را ترک نکنیم. در غیر اینصورت با مسایل گیج کننده و مشکل، در بین راه روبرو خواهیم شد، که حتی ممکن است ما را از ادامه یادگیری سرد کرده، باز دارد.
در اینجا، به چند نمونه از لغتهایی که، بطور متفاوت، در این دو سیستم استفاده میشود مینگریم:
پیشنهاد میکنیم که خودتان به وب سایتهای موجود در اینترنت رفته و از نزدیک این تفاوتها را مشاهده کنید.
دو شرط بنیادی، جهت یادگیری مکالمهٔ زبان انگلیسی
۱ – درک آنچه میشنویم.
۲ – نوشتن آنچه درک کرده ایم.
هرگز سعی نکنیم مطالبی که میشنویم لغت به لغت ترجمه کنیم. با توجه
به توضیحاتی که قبلاً داده شده، این کار نتیجهٔ مطلوبی نخواهد داشت.
سعی
کنیم تا مفهوم موضوع بحث یا مطلب را، با کمک معلومات، تکنیکها، متدها، تجربیات
شخصی و حدس، درک کرده، برداشت کنیم.
برای مثال، اگر جمله ای را که شنیده ایم یا خوانده ایم، از ترکیب ۱۰ واژه باشد و ما فقط معنای ۶ واژه را بدانیم، با اتکا به منطق و آنچه آموخته ایم، معنای ۴ واژهی مجهول را حدس زده و نهایتاً با برداشت خود، به مفهوم جمله دست پیدا کنیم. برای اینکه ببینیم آیا حدس و برداشتمان از جمله صحیح بوده یا خیر، به فرهنگ لغت (دیکشنری)، مراجعه کنیم.
فراموش نکنیم، یادگیری به گذشت زمان نیاز دارد.